امام غائب چگونه جامعه را سرپرستى کند؟!
انسان برای داشتن زندگی بهتر و ایده آل، نیازمند الگویی کامل و جامع است که از هر نقص و عیبی به دور بوده و بتواند راهنمای خوبی برای او در همه زمینه ها باشد. در زندگی اجتماعی نیز انسان به رهبری محتاج است که او را به سوی خوبی ها و کمال هدایت کند.
چه نیکوست اگر رهبر جامعه و امام مردم، معصوم و عاری از گناه و هر گونه لغزش و خطا باشد تا با فکری عمیق و پهناور و سینه ای گشاده به نور الاهی، حق هر کسی را به او برساند و جلوی تجاوز کاری های همگان را بگیرد.
پیشوایان معصوم علیهم السلام ، بهترین الگو برای رسیدن بشر به سعادت و کمال هستند. در دست داشتن چنین معیار و الگویی، بزرگ ترین لطف و مرحمت الهی برای جامعه انسانی است؛ چرا که بشر نمی تواند قوانین و برنامه های مناسب وضع کند، ولی پروردگار با وجود امام و پیشوایان معصوم، جامعه انسانی را از گرفتاری و تباهی ها نجات داده است. اما ممکن است این پرسش برای هر کسی پیش بیاید که امام غائب چگونه می تواند جامعه را سرپرستی کند. که در این مجال برآنیم این مسئله را بررسی کنیم.
جامعه نیاز به امامى دارد که سرپرست جامعه باشد، و طبق روایتى که اهل سنت نقل کرده اند، هر کس بیعت امامى را بر گردن نداشته باشد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است. مى گویند: پیامبر فرمود: «من مات ولم یکن فى عنقه بیعة امام مات میتة جاهلیة»
مسلماً این امام باید امامى عادل و پاکدامن معصوم از گناه باشد که جهانیان را از لغزش و جهالت حفظ کند.
حاکمان فعلى کشورهاى عربى، واجد چنین شرایطى نیستند، چگونه مى توان گفت اگر کسى بیعت «مبارک»ها و «قذافى»ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت باشد.
اکنون باید رفت و این امام والامقام را پیدا کرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهلیت نباشد. آن امام معصوم در لسان پیامبر، همان حضرت مهدى است که خداوند منّان او را براى دادگسترى در جهان، حفظ کرده است. حال اگر شرایط براى زمامدارى این امام غایب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستى ظاهرى را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خیره سر، مانع از چنین برکت الهى باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتى در جامعه اسلامى خواهد داشت که در گذشته به آن اشاره کردیم، بسان تصرفات مصاحب موسى (خضر) در سه مورد.
ولى سرپرستى جامعه به مجتهد جامع الشرایط، عادل و آگاه، فقیه، وارسته که تالى تلو معصوم است، سپرده مى شود و در طول این مدّت که امام، از دیدگان ما غایب است، (هر چند در خود جامعه زندگى مى کند)، مجتهدان عالى مقام، سرپرستى جامعه را به عهده گرفته اند. البته این بدان معنا نیست که مجتهد بدون کمک گرفتن از متخصصان امور اجتماعى، حکومت مى کند. مشروح این قسمت را در کتاب «حکومت اسلامى در چشم انداز ما» مطالعه کنید.
از این گذشته، در زمان غیبت امام، جانشینان او، امور جامعه را اداره مى کنند، این جانشینان، فقیهان با ورع و پرهیزکار هستند.
حضرت موسى چهل روز براى اخذ تورات به میقات رفت و سرپرستى جامعه بنى اسرائیل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنین گفت:
(اخلفنى فى قومى وأصلح ولا تتّبع سبیل المفسدین). اعراف/ 142.
"جانشین من در میان ملتم باش و به اصلاح کارها بپرداز و از مفسدان پیروى مکن".
چه مانعى دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتى با امامت وى ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگى از آن حضرت به تشکیل حکومت مى پردازند و خود، در رأس حکومت قرار مى گیرند، زیرا امام، آنان را بر این مقام، نصب کرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: «فانّى قد جعلته علیکم حاکماً، (وسائل الشیعه، ج18، باب 1 از ابواب صفات قاضى، حدیث 1).و در حدیث ابى خدیجه آمده است: «فإنّى قد جعلته علیکم قاضیاً». (وسائل الشیعه، ج18، باب11 از ابواب صفات قاضى، حدیث 8.)
بنابراین، آنان حاکمان امّت و قاضیان ملت هستند، البته نه به تنهایى بلکه با به کارگیرى متخصصان و تقسیم کار میان آنان. البته آن چه گفتیم به این معنى نیست که خود امام در زمان غیبت هیچ اثرى ندارد، بلکه در حال غیبت، کارهاى لازمى را پنهان از چشم مردم انجام مى دهد.
فاطمه زین الدینی
بخش مهدویت تبیان
زنی از نسل حواریون عیسی بن مریم
نرجس خاتون مادر امام عصر (علیه السلام) یکى از ملکه هاى وجاهت است که از نسل حواریون عیسى بن مریم بوده است. قدرت الهى آن بانوى مکرمه را براى همسرى حضرت عسکرى (علیه السلام) از روم به سامرا فرستاده تا گوهر تابناک وجود مهدویت در آن رحم پاک پرورش یابد. وى دختر بزرگترین قیاصر روم واز خاندان شمعون، وصى بلا فصل حضرت مسیح است.
بر مبنای اعتقاد شیعه، انبیا و ائمه از آن رو که معصوم هستند باید از پدران و مادران پاک در این دنیای ظاهری قدم بگذارند و «اصلاب شامخه و ارحام مطهره» نور وجود مقدس آنها را صورت زمینی بدهد. حضرت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) که وارث همه خوبیهای اولیای ابرار گذشته خود است نیز بی تردید این گونه است. پدر ایشان امام حسن عسکری (علیه السلام) جزء ائمه معصوم (علیهم السلام) است که منقبت و فضیلت ایشان نزد مۆمنین آشکار است.
اما در مورد مادر بزرگوار حضرت حجت که ایشان هم از بانوان پاک و اسوه زمان خویش و حتی زمانهای پس از خود بوده است گاه شبهه هایی مطرح می شود که ما در این نوشتار به بررسی یکی از این شبهات می پردازیم:
طرح شبهه:
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از رحم خانمی مسیحی به دنیا آمد در حالی كه برای تولد فرزند صالح قبل از تولد مراقبت هایی باید وجود داشته باشد، شاید مادر حضرت زن صالحه ای بوده اما مسلماً مراقبت های یك زن مۆمنه مسلمان را نداشته حال چگونه است كه چنین شخصیت بزرگی از رحم خانمی مسیحی متولد شد؟
پاسخ به این پرسش را بعد از ذكر دو نكته تقدیم می كنیم:
1. مادر آن جناب را به نام های متعددی معرفی نموده اند: مانند نرجس، صیقل، ریحانه، سوسن، خمط، حكیمه، مریم و این تعدد اسم بی وجه نیست زیرا:
الف) امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ كنیزهای متعددی داشته به نام های مختلف.
ب) فرزند امام حسن ـ علیه السلام ـ در محیطی بسیار خطرناك تولد یافتند زیرا خلفای بنی عباس و حتی بعضی از بنی هاشم به وسیله مأمورین خود از خانه های علویین مراقبت كامل به عمل می آوردند. از این رو از جانب خداوند تمام پیش بینی های لازم به عمل آمد: اولاً چنان كه در روایات است آثار آبستنی در مادرش ظاهر نشد ثانیاً امام حسن ـ علیه السلام ـ برای مراعات احتیاط نام آنجناب را برای كسی فاش نكرد، ثالثاً در حین وضع حمل جز حكیمه خاتون و بعضی از كنیزان كسی حضور نداشت و این خود نیز در تعدد اسامی بی اثر نبوده است.
2. درباره «ملیّت» مادر امام نیز دو قول عمده وجود دارد كه عبارتند از:
الف) مرحوم كلینی می نویسد: مادر قائم (عجل الله تعالی فرجه) كنیزی از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است. (كافی، ج 1، ص 323)
ب) مرحوم صدوق مطابق روایتی او را «ملیكه» دختر «یشوع» پسر قیصر روم و مادرش را از حواریین مسیح میداند كه توسط نیروهای اسلامی به اسارت در آمد و به صورت كنیز در معرض فروش قرار گرفت و به واسطهی فرستادهی امام هادی ـ علیه السلام ـ از بازار برده فروشان بغداد خریداری شد و به محضر امام هادی ـ علیه السلام ـ در سامرا فرستاده شد. (كمال الدین، ص 317)
اینك كه پرسش ناظر به وجه دوم است كه قول مشهور نیز همین است (و مرحوم صدوق هم آنرا بیان كرد) و مادر حضرت را نرجس خاتون می دانند ما نیز بر همین اساس پاسخ آنرا می نویسیم.
در این كه «نرجس» مادر صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه) خانم والامقامی بوده است تردیدی نیست زیرا شایستگی و پاكی او مورد تأیید بوده است چگونه می توان عظمت روحی و معنوی او را كتمان كرد و یا در آن شك كرد در حالی كه حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ و صادقین ـ علیهما السلام ـ او را بهترین و سیدهی كنیزان می خوانند؟!!
و حكمیه «عمه امام عسكری ـ علیه السلام ـ» كه خود از بزرگ بانوان خاندان امامت است، او را بانوی خود و بانوی خاندان خویش می خواند و خود را خدمتگزار او می دانست. به یقین اگر آن بانوی گرامی از امتیازات والایی بهره مند نبود هرگز آن معصومین با عظمت، او را این چنین مدح نمی كردند و او را با واژه های، «بهترین» و «سیده» توصیف نمی كردند و هرگز حكیمه خاتون، اینهمه اسم گل را (ریحانه، سوسن و...) بر او نمی نهاد و او را به این اسامی نمی خواند.
علاوه بر این، بهترین دلیل بر لیاقت او و رعایت كردن آداب حمل و...، تولد آن حضرت (امام زمان) از اوست و هر كس امام زمان را با آنهمه درخشندگی ببیند و یا اوصاف او را بشنود مطمئن می شود كه مادرش نیز اهل معرفت و رعایت آداب اسلامی بوده است و اگر مادر آن امام چند صباحی مسیحی بوده است و سپس مسلمان شده است، مشكلی را ایجاد نمی كند زیرا در عصری كه مسیحی بوده است و اسلام برایش تبیین نشده بود به طور كامل به احكام مسیحیت اعتقاد داشت و عمل می كرد و آن گاه كه اسلام بر او عرضه شد و در محضر امام بود تسلیم ناب شد و مسلمان ناب بود و مسیحی بودن در فرضی ضرر می زند كه آیینی كامل به نام اسلام باشد و عرضه شده باشد و شخص از روی عناد نپذیرد و از این رو یهودی بودن مادر حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و نیز تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ از او قابل جمع است چرا كه در آن زمان دین اسلام عرضه نشده بود و پیامبر اسلام مبعوث نشده بود.
آن بانوی با سعادت در سال 261 هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسكری «علیهالسلام» از دنیا رفت، قبر شریفش در سامّرا كنار قبر منوّر امام حسن عسكری «علیهالسلام» است.
خلاصه سخن: نرجس خاتون هنگامی كه مسیحی بود و اسلام بر او عرضه نشده بود مطیع محض آیین مسیحیت بود و از جمیع جهات شایسته بود و چون اسلام بر او عرضه شد با جان و دل پذیرفت و مسلمان خالص شد و اگر مسلمانی ناب نبود آن همه معصومان از او مدح نمی كردند.
این است لیاقت و استعداد یك زن كه شخصیّتش به جایی میرسد كه قائم آل محمد«علیهالسلام» منجی جهان بشریّت، از دامن پاك او برمیخیزد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
زمانی که انگیزههای گناه کم میشود!
بعد از ظهور حضرت، به واسطه رشد عقلی و فکری که در مردم ایجاد می شود انگیزه های انجام گناه بسیار کم و نادر می شود. مردم در عین آزادی مشغول اعمال صالح شده و گناهان بسیار کم می شوند، اما مطلقاً از بین نمی رود.
در این مقاله به طرح یک شبهه و یک سوال درباره امام زمان علیه السلام پرداخته و اجمالا به آنها پاسخ خواهیم داد:
یک شبهه: میدانیم که یکی از علائم ظهور، رواج ظلم و ستم در جهان است حال با نگاهی اجمالی به علائم ظهور و ستمی که در جهان حاکم است، این شبهه ایجاد می شود که پس چرا امام زمان(عج) ظهور نمی کنند؟
در پاسخ به این شبهه توجه به چند نکته ما را در دستیابی به پاسخ یاری می دهد:
1. عبارتی که در روایات فراوانی دیده می شود این است : "یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا"( زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و ستم شده است) آنچه از این روایت فهمیده می شود آن است که ظهور حضرت و فراگیر شدن عدالت او در زمانی است که ظلم و جور در جهان شیوع پیدا کرده است یعنی ممکن است بعد از این که سالهای زیادی از شیوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور کنند. به عبارت دیگر این روایات بیان می کنند که گسترش و توسعه ی عدالت و ریشه کن شدن ظلم و ستم فقط توسط امام زمان (عج) انجام می گیرد؛ و در صدد بیان علائم ظهور نیست و نمی خواهد بیان کند که هر گاه جهان پر از ظلم شد حضرت ظهور خواهد کرد.
2. فراگیر شدن ظلم یک امر نسبی است یعنی می توان گفت از زمان حضور بشر در زمین ظلم همراه همیشگی انسان ها بوده است و همواره عده ای ظالم و عده ای مظلوم بوده اند. پس نمی توان ادعا کرد تنها در این دوره ظلم فراگیر شده است و قبل و بعد از آن به این شدت نبوده و نمی باشد.
3. فراگیر شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معنای علت تامه برای ظهور نیست بلکه به نحو اقتضا می باشد و علائم و علت های دیگری نیز در این امر دخالت دارند و باید همه ی علائم و علل تحقق یابند تا امام زمان (عج) ظهور کنند.
پس می توان نتیجه گرفت که به صرف وجود ظلم های بسیار در عالم نباید توقع قطعی داشت که حضرت به زودی ظهور خواهد کرد هرچند با توجه به مطالبی که در روایات آمده است وظیفه داریم دائما چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم کردن مقدمات ظهور نزدیک تر شدن صبح ظهور را دعا کنیم.
یک سوال: آیا بعد از ظهور امام زمان (عج) مردم با وجود آزادی گناه انجام نمی دهند؟
آزادی و اختیار انسان از مسائل فطری و از ممیزات انسان است که قابل خدشه و محدود به زمان خاصی نیست. بعد از ظهور حضرت، به واسطه رشد عقلی و فکری که در مردم ایجاد می شود انگیزه های انجام گناه بسیار کم و نادر می شود. مهم ترین عامل صدور گناه از انسان طمع و حرص او به اندوختن مال دنیا و احساس نیاز انسان به متاع دنیا است.
وقتى انسان به قدر کفایت از مال و ثروت بهرهمند گشته و عزت و آبروى اجتماعى بیابد و بینش او الهى شود و دنیا و متاع آن برایش بى ارزش گردد و به یقین برسد که تمامى وعدههاى الاهى حقاند و - گرچه دیگران نخواهند و نپسندند و در سر راه تحقق آن مانع بتراشند - بالاخره محقق خواهند شد؛ اگر انسان به یقین برسد که معاد و حساب و کتابى در کار است و بهشت و آنچه در آن است قابل مقایسه با عمر دنیا و آنچه در آن است نبوده، دیگر انگیزهاى براى ارتکاب گناه باقى نمىماند. به خصوص که بنابر برخى روایات و استدلالهای برخى محققان فرزانه، عمر ابلیس نیز با قیام حضرت (علیه السلام) تمام خواهد شد و به استناد برخی روایات آن ملعون به دست نبى اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیت المقدس ذبح خواهد شد و تسویلات و وسوسهها و تزیینهاى او هم منقطع مىگردد، (المیزان (عربى)، ج 14، ذیل آیه 36، سورهى حجر)
از طرف دیگر، موانع بى شمارى مثل حکومت عدل فراگیر که رهایى از عدالت آن امکان ندارد، محیط امن و امان و سالم و عدم پذیرش فساد و تباهى و گناه از طرف عموم مردم، مانع صدور گناه خواهد بود، پس انگیزه، مفقود و مانع، موجود مىشود. لذا گناه صادر نمىشود، در این زمینه نیز احادیث فراوان است، از جمله:
امام صادق (علیه السلام) در توصیف دوران ظهور مىفرماید: "روابط نامشروع، مشروبات الکلى و رباخوارى از بین مىرود، مردم به عبادت و اطاعت روى مىآورند، امانت ها را به خوبى رعایت مىکنند، اشرار مردم، نابود مىشوند و افراد صالح باقى مىمانند". (صافی گلپایگانی ،منتخب الاثر، ص 474)
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مىفرمایند: "خداوند به وسیلهى مهدى (عج) از امت رفع گرفتارى مىکند، دلهاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مىکند و عدالتش همه را فرا مىگیرد. خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویى را نابود مىسازد. روح درندگى و ستیزه جویى را از بین مىبرد و ذلّت بردگى را از گردن آنها بر مىدارد". (بحار الانوار، ج 51، ص 75)
همه این موارد ثابت می کند که مردم در عین آزادی مشغول اعمال صالح می شوند و گناهان بسیار کم می شوند، اما مطلقاً از بین نمی رود، در این زمان مسیحیان و یهودیان نیز به زندگی مذهبی خود ادامه می دهند. خداوند درباره این دو گروه در آیاتی می فرماید: که مابین ایشان دشمنی و عداوت تا روز قیامت قراردادیم. (مائده،14 و 64) در نتیجه؛ باید این دو گروه تاروز قیامت باقی بمانند و در زمان حضرت زندگی کنند.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
اتفاقات بعد از شهادت امام زمان(علیهالسلام)
معمولا وقتى بندگان دنیا، به مقام و منصبى یا پست حکومتى برسند، نحوه زندگیشان عوض شده، و تجملات و ریخت و پاش روز به روز بالا مى گیرد، اما امامان معصوم و اولیاء الهى چنین نبوده و نخواهند بود، بلکه در بعضى از موارد، زندگى خود را سخت تر از گذشته انتخاب مى نمودند. زیرا عمل ایشان، براى مردمانى که تحت پوشش حکومتشان قرار گرفته اند، سرمشق و الگو مى باشد.
در این مقاله از مباحث مهدویت سه مسئله را مطرح کرده و بطور خلاصه بررسی می کنیم:
مسئله اول: کارگزاران دولت و فرماندهان لشکرى و کشورى امام مهدى چه کسانى هستند؟
طبیعى است در حکومتى که امام مهدى (عجل الله فرجه) رهبرى آن را به عهده دارد، کارگزاران و مسئولان دولتى و حکومتى نیز، باید از بزرگان و نیکان باشند. از این روى، مى بینیم در روایات، ترکیب دولت امام مهدى (عجل الله فرجه) از پیامبران، جانشینان آنها، متقین و مانند آن تشکیل مى یابد که نام برخى از آنان بدین گونه است: حضرت عیسى (علیه السلام)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصى موسى (علیه السلام)، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسى، مالک اشتر، ابو دجانه انصارى و قبیله همدان.
در روایتى، حضرت عیسى (علیه السلام) به حضرت مهدى (عجل الله فرجه) گوید: (همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده ام نه امیر و فرمانروا). (ملاحم ابن طاووس، ص 83، نقل از کتاب چشم اندازى از حکومت مهدى (علیه السلام)، نجم الدین طبسى، ص 190)
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: (هنگامى که حضرت قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده مى گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسى (علیه السلام) که به حق قضاوت کرده، و با عدالت رفتار مى کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصى موسى، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسى، ابو دجانه انصارى ومالک اشتر). (تفسیر عیاشى، ج 2، ص 32. اثبات الهداه، ج 3، ص 550)
و همچنین فرماندهان جنگى آن حضرت از ملیت هاى گوناگونى تشکیل شده اند، از جمله عیسى بن مریم (علیهما السلام)- که در برخى روایات آمده امام زمان (عجل الله فرجه) او را به جانشینى خود براى سرکوب کردن دجال مى فرستد - شعیب بن صالح (علیهما السلام)، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)، عقیل، حارث، مفضل بن عمر.
مسئله دوم: زندگى امام بعد از ظهور چگونه خواهد بود؟
معمولا وقتى بندگان دنیا، به مقام و منصبى یا پست حکومتى برسند، نحوه زندگیشان عوض شده، و تجملات و ریخت و پاش روز به روز بالا مى گیرد، اما امامان معصوم و اولیاء الهى چنین نبوده و نخواهند بود، بلکه در بعضى از موارد، زندگى خود را سخت تر از گذشته انتخاب مى نمودند. زیرا عمل ایشان، براى مردمانى که تحت پوشش حکومت او قرار گرفته اند، سرمشق و الگو مى باشد.
با در نظر گرفتن این موضوع که قسمت مهمى از جرایم و جنایات و مفاسد اجتماعى از تجمل پرستى و پر زرق و برق شدن زندگى، و تشریفات بیهوده و پر خرج و کمرشکن آن سرچشمه مى گیرد، یکى از دلایل برچیده شدن مفاسد در دوران حکومت امام مهدى (عجل الله فرجه) روشن مى گردد.
در حدیثى از امام رضا (علیه السلام) چنین آمده است: (و لباس قائم (عجل الله فرجه) چیزى جز پارچه خشن نیست، و غذایش نیز تنها غذاى ساده وکم اهمیت است).( منتخب الاثر، گلپایگانى، ص 307. واز امام صادق (علیه السلام) نیز نظیر این روایت در اثبات الهداه، ج 7، ص 79، نقل شده است)
مسئله سوم: بعد از شهادت امام زمان چه خواهد شد؟
در این رابطه، ما با دو دسته از روایات مواجه هستیم:
اول: روایاتى که مساله رجعت امام حسین (علیه السلام) و امامان دیگر را بیان نموده اند، از جمله روایت امام صادق (علیه السلام) است که در ذیل آیه شریفه (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ)(1) مى فرماید: (مقصود زنده شدن دوباره حسین (علیه السلام) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان (علیه السلام) است، در حالى که کلاهخودهاى طلایى بر سر دارند، و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسین (علیه السلام) را اطلاع مى دهند، تا مۆمنان به شک و شبهه نیفتند. این در حالى است که حضرت حجت در میان مردم است. چون معرفت و ایمان به حضرتش در دلهاى مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجت مى رسد، پس حضرت امام حسین (علیه السلام) متولى غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد، و هرگز غیر از وصى، وصى را تجهیز و آماده به خاک سپارى نمى کند).(2)
دوم: روایاتى که مى گویند: چون قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت برپا مى گردد ومردگان از گورها به در مى آیند و براى حساب و جزاى محشر آماده گردند. و خداوند از آنچه واقع مى شود داناتر، و ولى توفیق وصواب است.(3)
شیخ حر عاملى - رحمه الله علیه - در کتاب شریف (ایقاظ) مى نویسد: شاید چهل روز ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمى دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را به هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر، معرفى مى کنند، و یا این که هر روزى برابر هزار سال باشد، چنانکه مى فرماید: (یک روز نزد پروردگارت، مثل هزار سالى است که شما مى شمارید).
و شاید مراد از قیامت در روایات دسته دوم قیامت صغرى یعنى رجعت باشد، و البته اطلاق قیامت بر رجعت مانعى ندارد، ممکن است قیامت بر هر دو اطلاق شود.(4)
پینوشتها:
1- سوره اسراء، آیه 6.
2- بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 3، ص 13.
3- ارشاد شیخ مفید، با ترجمه ساعدى، ص 708.
4- الایقاظ من الهجمه، شیخ حر عاملى، ترجمه احمد جنتى، ص 400.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
سخنان جمال الدین اکرمی و شهرام شفیعی در باب موضوع عشق در رمان نوجوانان.
چرا نوجوانان رمان عاشقانه بزرگسالانه میخوانند؟
جمالالدین اکرمی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان:
با وجود خط قرمزها در پرداختن به مقوله عشق در ادبیات نوجوان، عشق میتواند انگیزه باشد و با کنترل حس بلوغ، محرکی را پدید آورد برای شناخت هویت خویشتن و به دست آوردن دل دیگران. بدین ترتیب فرد با از خود گذشتگی و فداکاری که درونمایه عشق واقعی است انگیزهای برای بروز حسهای انسانی را در خود شکل میدهد.
هر کتابی یک درونمایه دارد. در حال حاضر محدودیت و خط قرمزها برای پرداختن به مسئله و موضوع عشق باعث شده است که بیشتر بچههای ما به ژانر وحشت و ادبیات جادویی تمایل پیدا کنند چون درونمایه چنین داستانهایی برای آنها هیجانی را ایجاد میکند که این هیجان برای آنها لذتبخش است، در حالی که عشق به عنوان یک درونمایه انسانی از ادبیات این گروه سنی حذف شده است. بنابراین میبینیم به سادگی به سمت رمانهای «جادویی» که شکل ساده آن «هری پاتر» است، میروند.
یک جامعه چقدر باید از واقعیتهای زندگی خود دور شده باشد که نتواند با موضوعات انسانی به سمت نوجوان خود برود؟ ما در حوزه رمانهای بومی هم بسیار محروم هستیم، بنابراین نوجوان ما با خواندن این رمانها هیچ لذتی نمیبرد، چون به رمانهایی با اسامی خارجی عادت کرده است. یعنی محرومیتهای تألیفی داخل از یک طرف و غلبه ترجمه بر تألیف باعث شده است که نوجوانان ما رفته رفته از آثار تالیفی بیشتر فاصله بگیرند. به عبارتی نوجوانان ایرانی آگاهانه یا ناآگاهانه از فضاهای ایرانی حذف میشوند.
عشق هم با خط قرمزهایی روبهروست و هم با تحریمهایی مواجه. بنابراین بچهها به سمت رمانهای بزرگسالان که در آنها عشق پررنگتر است میروند. در حالی که اگر منِ نویسنده دچار سانسور نشوم چنین موضوعی پیش نمیآید. در شرایط کنونی بخشی از اثر یک نویسنده به واسطه ممیزی و بازبینی منع میشود و بخشی از آن توسط خود نویسنده حذف میشود.
اخیرا کتاب «غریبه و دریا»ی من توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای چاپ مورد تأیید قرار گرفت، در حالی که این اثر دو - سه بار به سبب وجود همین موضوع «عشق» برگردانده شده بود. من با طرح کمرنگ موضوع عشق بدون آنکه بخواهم این موضوع را به طور کامل حذف کنم کتاب را به ناشر سپردم. اگرچه طرح عشق در آن خیلی پررنگ نیست اما به نظرم بهتر از نبودن آن است.
یکی از درونمایههایی که مورد پذیرش بچههاست و میتواند تجربه خالصی از زندگی را به آنها ارائه دهد و آنان را برای آینده مهیا سازد موضوع عشق است. حداقل هر انسانی در جریان زندگی خود یک بار این موضوع را تجربه کرده و میکند. عشق نیاز آینده نوجوانان است که نباید آن را نادیده گرفت. اگرچه نباید نسبت به این موضوع به صورت احساسی رفتار کرد چرا که در نهایت هر نحوه برخورد احساسی با این مقوله محکوم به فروپاشی است. اما هستند نویسندگان توانمندی که در شرایط فعلی هم به موضوع عشق میپردازند.
«هامون و دریا» و «جنگ که تمام شد بیدارم کن» از نوشتههای عباس جهانگیریان از نمونههای موفق پرداختن به موضوع عشق در ادبیات نوجوانان است. در این آثار نویسنده با قلمی روان و به صورتی ملایم بدون اینکه احساسات نوجوانان را تحلیل کند به گونهای کاملا منطقی به مقوله عشق پرداخته است. عشق در این آثار انگیزهای است برای تکامل روح، انسانیتر شدن و رسیدن به مفهوم واقعی انسانیت.
جای عشق در ادبیات نوجوان کجاست؟
شهرام شفیعی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان:
اینکه آثار عاشقانه کافی و واقعی در حوزه ادبیات نوجوان ما منتشر نمیشود، حقیقتی است انکارناپذیر، اما نمیتوان درباره این مساله تصمیمی عاجل گرفت، چون هر جامعهای متاثر از دیالکتیکی است که این دیالکتیک خود متاثر از تاثیر و تاثراتی است که بر ادبیات و سمتوسوی آن تاثیر دارد.
در حال حاضر در حوزه ادبیات نوجوان نویسندگان ما در سردرگمی شدیدی به سر میبرند و به شدت در برابر فضای ارتباطی جدید غافلگیر شدهاند. بچههای امروز به مدد وسایل ارتباطی نوین میتوانند در زمانی کوتاه با تمامی دنیا وارد گفتوگو شوند و این با زمانی که ما در آن به سر میبردیم و باید هفتهها منتظر میماندیم تا مجله «کیهان بچهها» منتشر شود و ما با خواندن داستانهای آن کسب لذت کنیم، متفاوت است.
نوجوان امروزی بسیاری از لحظات لذتبخش خود را از طریق رسانههای دیداری کسب میکند، در چنین فضایی آثار نویسندگانی همچون فهیمه رحیمی یا نسرین ثامنی که زمانی جزو پرطرفدارترین نویسندگان کتابهای عشقی بودند، رونق خود را از دست میدهند و جای آنها را صفحات اجتماعی و فضاهای مجازی میگیرد.
اتفاق بدی که روی داده این است که رابطه ما با ادبیات کلاسیک به شدت ضعیف شده و نگاهی که این ادبیات به موضوع عشق در قالب حکمت ایرانی و عرفان اسلامی داشت قطع شده است. این مساله که ما از کجا آمدهایم و به کجا میرویم در زمره سوالات زیربنایی است که پیوسته در عرفان ما مطرح بوده و عشق در این جرگه است که مفهوم واقعی خود را پیدا میکند.
اگر تعریف غایتاندیشانه از عشق نداشته باشیم، عشق به ماجرایی روزمره بدل میشود و این اتفاقی است که در جهان رخ داده و به کشور ما تسری یافته است. ما از صد سال پیش به این طرف ادبیات مدرن غرب را گرفتیم که البته باید هم میگرفتیم ولی همزمان با آن ادبیات خود را رها کردیم. رها کردن سنتهای ادبی خودمان باعث شد تا بین جوانان و ریشههایمان فاصلهای ایجاد شود و همین موضوع سبب شد تا عاشقانههای خود را نه از میان داشتههای خود بلکه از میان فیلمها و سریالها و حتی کتابهای خارجی به دست بیاوریم.
این شد که خیلی از جوانان به مفهوم سنتی عشق اعتقادی ندارند. اگر قبول کنیم که عشق در ذات خود یعنی پایداری، با این حساب خیلی از روابط فعلی نامش عشق نیست. اما ادبیات محصول ارتباطاتی است که در جامعه رخ میدهد و تاثیر و تاثرات آن در ادبیات جلوهگر میشود.
من در زمره نویسندگانی هستم که به شدت معتقدند نویسنده نباید به انزوا بپردازد و باید اثرش را به گونهای خلق کند که پیوسته دست به دست بچرخد و خواننده داشته باشد. امیدوارم در حوزه ادبیات نوجوان نیز نویسندگانی باشند که با پرداختن به موضوع عشق، بتوانند آثاری خلق کنند که چنین ویژگیای را در خود داشته باشد؛ یعنی ضمن پایبندی به مفهوم عشق واقعی، برای نوجوان امروز مطلبی خواندنی باشد.
منبع: ایسنا
آیا بعد از ظهور، همه مسلمان میشوند؟
روزی می رسد كه بندگان صالح خدا وارث زمین می شوند و گستردگی قیام آنها به گستره عالَم است.
آیا با ظهور امام زمان علیه السلام همه مردم مسلمان می شوند؟
در ابتدا برای توضیح این موضوع ذکر این نکته ضروری است که:
از آیات قرآن و احادیث استفاده می شود كه مستضعفین جهان سرانجام در یك انقلاب همگانی كه مهدی موعود (عج) رهبری آنرا بر عهده دارد بر متكبرین پیروز می گردند، رژیم های طاغوتی را برای همیشه سرنگون می سازند و قدرت و اراده جهان را در دست می گیرند.
خداوند در قرآن می فرماید: «ما اراده كرده ایم كه بر مستضعفین جهان منت نهاده و آنان را پیشوا و وارث زمین قرار دهیم و در زمین به آنها قدرت و تمكن بخشیم.» (قصص، آیه 50)
از قرآن و احادیث استفاده می شود كه این انقلاب عظیم و همگانی به عنوان دین و برای اجرای قوانین الهی برپا می شود. رهبری آن را حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ بر عهده دارد و مۆمنین شایسته و فداكار در ركابش جهاد خواهند كرد.
قرآن می فرماید: «خدا به كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده كه آنها را در زمین خلیفه گرداند چنان كه پیشینیان نیز خلافت داشتند و نوید داده كه دینی را برایشان برگزیده قدرت و نیرو بدهد و خوف آنها را به امن و آرامش تبدیل كند تا او را پرستش كنند و برایش شریك قرار ندهد.» (سوره نور، آیه 55)
در احادیث چنین آمده است كه مراد از آیه مذكور حضرت مهدی و اصحاب و یارانش می باشند و به وسیله آنهاست كه اسلام و تمام جهان گسترش می یابد.» (ابراهیم امینی، دادگستر جهان ص 239-238)
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: مهدی از فرزندان من است و به دست او خداوند شرق و غرب زمین را می گشاید.» (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 378)
با توجه به این نكته كه روزی می رسد كه بندگان صالح خدا وارث زمین می شوند و گستردگی قیام آنها به گستره عالَم است اكنون به این نكته می پردازیم كه آیا علاوه بر تسلط بر جهان همه جهانیان هم مسلمان می شوند؟
در این باره دو دسته آیات و روایات وجود دارد:
دسته اول، آیات و روایاتی است که ظاهر آنها وجود غیر مسلمان در دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است؛ مانند آیه: «یهود می گوید: دست خدا بسته است... و کینه و دشمنی را تا قیامت میان آنان افکندیم.» (مائده: 64)
و مشابه این آیه، درباره ی مسیحیت نیز آمده است. (مائده: 14)
مقتضای ظاهر این آیات، آن است که دین یهود و مسیحیت، تا قیامت باقی خواهند بود.
از بعضی از روایات نیز همین مطلب نتیجه گیری می شود؛ مانند روایت ابوبصیر که می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم:«در دوره حضرت مهدی، با اهل ذمه (یهود و نصارا) چگونه رفتار می شود؟ فرمود: «با آنان از سر آشتی و مسالمت رفتار می کند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان از سر مسالمت رفتار کرد». (بحار الانوار، ج52 ص376)
دسته دوم، آیات و روایاتی است که ظاهر آنها می رساند که در زمان امام مهدی (علیه السلام) همه مردم، مسلمان می شوند و هیچ دینی جز اسلام باقی نخواهد ماند؛ مانند آیه: «و برای او، هر آن که در آمان و زمین است، تسلیم هستند؛ از روی میل یا به اجبار و به سوی او، بازگردانده می شوند». (آل عمران 83)
از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر این آیه، فرمود: این آیه، در شان حضرت قائم نازل شده است وقتی آن حضرت ظاهر شود، دین اسلام را بر یهود و نصارا و صابئان و کفار شرق و غرب، عرضه می دارد؛ پس هر کس با میل و اختیار، اسلام بیاورد، به نماز و زکات و سایر واجبات، امرش می کند و هر کسی از قبول اسلام امتناع ورزد، گردنش را می زند، تا این که در شرق و غرب زمین جز موحد و خداپرست، کسی باقی نمی ماند. (بحار الانوار ج 52، ص340)
نیز امام حسن، از امیر المۆمنین (علیه السلام) نقل می کند: «او مهدی (علیه السلام)، زمین را از دادگری و روشنی و عقل و منطق و دلایل واضح و روشن پر می کند و سر تا سر زمین، تسلیم او می شوند و به طوری که هر کافری ایمان می آورد و هر بدکاری، نیکوکار می شود. (اثبات الهداه ج3، باب 32، فصل 20 ح 414)
به دلیل وجود این دو دسته آیات وروایات، بین عالمان و دانشمندان، اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی می توان به این شکل اختلاف را حل کرد که بگوییم این دو دسته از آیات و روایات، مربوط به دو دوران از حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است: دسته اول، اشاره به سیره و روش حضرت در ابتدای ظهور دارد و دسته دوم، اشاره به دوره تحکیم و تثبیت حاکمیت حضرت مهدی (علیه السلام).
توضیح اینکه آن حضرت، در ابتدای ظهور، تنها کافرانی را که به ظلم و فساد در زمین مشغولند، سرکوب می کند و از بین می برد؛ ولی با کافرانی که از ظلم و جور و فساد دورند و پذیرای حکومت دادگستر آن حضرت هستند، همانند سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از سر مسالمت رفتار می کند و از آنان، جزیه می گیرد. به تدریج، با برقراری عدل و فراگیری آن در سراسر زمین و از بین بردن باطل ها و بدعت ها و آشکار شدن نشانه ها و آیات حق، حجت های روشن الهی بر مردم تمام می شود و دیگر جای هیچ عذری برای کفر و شرک باقی نخواهد ماند.
در آن دوره، همه مردم، مسلمان خواهند شد و آن زمان، کفر و شرک، مصداق روشن ظلم و تجاوز از حق خواهد بود که در حکومت عدل گستر مهدی (علیه السلام) هیچ جایی نخواهد داشت.
آنچه در روایت امام حسن از امیر المۆمنین (علیه السلام) آمد، به روشنی، بر این معنا دلالت دارد.
امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریف «هُوَ اَلذی ارسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحَقَ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدَینِ کُلُهِ ... ». (توبه33) به مفضل فرمود: «ای مفضل! اگر پیامبر بر همه دین ها غالب شده بود، از آتش پرستان و یهودیان و نصارا و ستاره پرستان و از تفرقه و نفاق و شرک و ... اثری نبود. اینکه خداوند فرموده است: «لیظهره علی الدین کله؛ تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند» مربوط به روز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. (بحار الانوار، ج53،ص33)
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
ملاقات حضوری با امام، ممکن یا غیر ممکن؟
باید توجه داشت که ما مکلف به دیدن و با جسم به حضور آن حضرت رسیدن نیستیم هر چند دیدار آن امام معصوم خود سعادت بزرگی است، اما اگر این سعادت نصیب کسی نشد نشان از عدم توجه و عنایت آن حضرت ندارد.
برقراری پیوند و رابطه بین دو نفر که اصلا یکدیگر را نمی شناسند ممکن نیست،بلکه ارتباط می تواند از جانب یکی از طرفین و با شناخت و علاقه و محبت او نسبت به طرف دیگر آغاز شود و زمینه ساز علاقه ی دوجانبه و پیوند دوطرفه بین آنها گردد.
در مورد ارتباط ما با امام زمان (علیه السلام)، آن حضرت به عنوان یک طرف این رابطه، ما را به خوبی می شناسد و محبت آن حضرت شامل حال ما می شود اما طرف دیگر این رابطه ما هستیم که اگر امام زمان خود را به درستی شناخته باشیم می توانیم با او ارتباط داشته باشیم و شایستگی حضور در پیشگاه او را پیدا کنیم چنانچه در احوال بسیاری از علما و بزرگان وافراد خود ساخته بی ادعا این ارتباط وجود دارد.
بعبارت دیگر؛ ارتباط با امام زمان (علیه السلام) به دو صورت قابل تصور است. 1- قلبی 2- حضوری. و این دو نوع ارتباط گرچه امکان پذیرند اما ارتباط حضوری شرایطی را می طلبد و در واقع ارتباط قلبی و پایبندی به لوازم این ارتباط، می تواند زمینه ارتباط حضوری را هم فراهم نماید.
در خصوص امکان و عدم امکان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)- در عصر غیبت کبری- ، اختلاف است. برخی عقیده دارند این امر امکان دارد، یعنی انسان با رعایت تقوا و شایستگی میتواند به حضورامام زمان (علیه السلام) برسد، چنانکه شخصیتهایی، مانند مقدس اردبیلی، علامه حلی و علامه بحرالعلوم به حضور حضرت رسیدند. (1)
برخی دیگر باور دارند ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، امکان ندارد. (2) اینان به برخی از روایات تمسک نمودهاند که ارتباط حضوری با امام زمان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، را منع میکنند. (3)، اما در جمع بندی روایات می توان به این نتیجه رسید:
با تقوا و قابلیت میتوان به حضورآن امام همام رسید؛ چنان که برخی از بزرگان به حضورش رسیدهاند. روایاتی که دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر این است که جلوی سوء استفاده ادعای دیدن امام زمان گرفته شود و کسی ادعای رۆیت امام زمان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، را نکند.
البته راه های دیگری نیز برای ارتباط با امام زمان (علیه السلام) بیان شده از جمله:
1. دعای سلامتی امام زمان (علیه السلام) (اللهم کن لولیک ...)
2. دعای عهد که امام صادق فرمودند هر کس چهل صبح این دعا را بخواند از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
3. زیارت آل یاسین که در مفاتیح موجود است و خود حضرت (علیه السلام) توصیه فرمودند هر وقت می خواهید به ما توجه کنید این دعا را بخوانید.
4. زیارت جامعه کبیره ذکر شده در مفاتیح الجنان.
اما برای برقرارى ارتباط و انس با امام زمان رعایت برخى از شرایط و ایجاد برخى از عوامل نیاز است. از جمله:
1. شناخت مقام امام
اولین راه برقراری ارتباط با امام زمان شناخت جایگاه و مقام ایشان است . در روایات متعدد به این امر اشاره و از همگان خواسته شده است که امام زمان خود را بشناسند. اگر کسی بداند که امام زمان انسان کامل و حجت خداوند است، و بداند که: به ماندن او است که دنیا باقى مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزى داده مىشوند ، عاشق امام می شود. با وی ارتباط بر قرار می نماید. لازمه عاشق شدن این است که عاشق از همه قید و بندهای مادیت رهایى یافته، حجاب ها را کنار بزند. آنانى که نتوانستهاند در حریم محبوب راه یابند ،خود حجاب بودهاند!
گفتم که روى خوبت، از من چرا نهان است؟ گفتا تو خود حجابى، ورنه رُخم عیان است
گفتم فراق تا کى؟ گفتا که تا تو هستى، گفتم نفس همین است؟ گفتا سخن همان است
2. پارسایى
همچنین براى برقراری ارتباط با امام، پارسایى لازم است تا نوعى همگونى بین مراد و مرید به وجود آید. بر همین اساس است که یکى از اوصاف 313 نفر یاران امام، تقوا بیان شده است. کسانی که می خواهند با امام ارتباط داشته باشند، باید تقوای الهی را رعایت کنند. امام صادق ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، فرمود: «هر کس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، باید چشم به راه باشد و پارسایى پیش گیرد و کردار با ورع داشته باشد». (4)
3. دین مدارى
یکى از عوامل مهم بر قراری ارتباط با امام زمان دین دارى است، یعنی انسان در زمان غیبت باید بیش تر از هر زمانی دیگر دستورات دین را رعایت نماید. بیش تر مقید به انجام تکلیف خدایى باشد، زیرا انسانها در عصر غیبت بیش تر در معرض آفات و آسیبها قرار می گیرند. انجام وظایف دینى کارآمدترین عامل آسیب زدایى است. شاید بر همین اساس باشد که پیشوایان دین، مردم را به دین مدارى فرا خوانده اند. امام صادق فرمود: « براى صاحب الامر غیبتى طولانى است. در این دوران هر کسى باید تقوا پیشه سازد، و چنگ در دین زند». (5)
4. انتظار فرج
انسان منتظر همیشه آماده پذیرایى از مهمانى است که انتظار او را مىکشد. طبیعى است چنین حالتى آمادگى بیش ترى را جهت ارتباط معنوى با امام زمان فراهم مىکند؛ از این رو در بعضى روایات یکى از وظایف شیعیان انتظار فرج بیان شده است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «أفضل أعمال أمتى أنتظار الفرج من الله عزوجل». (6)
5. دعا و توسل به اهل بیت (علیهم السلام)
یکى از راههاى مهم بر قراری ارتباط با امام زمان دعا و توسل به اهل بیت- به ویژه ساحت مقدس امام زمان -است. از این رو یکى از وظایف شیعیان در زمان غیبت دعا براى امام زمان و توسلات بیان شده است. (7) البته برخى دعاها، مانند دعای عهد و دعاى فرج از اهمیت ویژهاى برخوردار است.
و اما سخن آخر:
نکته ای که در پایان لازم است ذکر شود اهمیت و نقش ارتباط با آن حضرت در زندگی پیروان امام زمان (علیه السلام) است زیرا مسلماً هر قدر کسی با افراد بالاتر از خود از حیث مقامات روحی و اخلاقی و ... ارتباط داشته باشید سعی می کند تا خود نیز مثل آن شخص شود و یا حداقل خودش را به درجه ی او نزدیک کند و این یک نکته ی روانشناختی است که وجود "الگو" در زندگی نقش مهمی دارد. جوانی که با امام زمان (علیه السلام) ارتباط برقرار می کند به طور طبیعی سعی می کند خود را به آنچه مورد پسند امام (علیه السلام) است نزدیک کند و همین امر در طول زمان باعث پیشرفت روحی او می شود. به این ترتیب این ارتباط می تواند نقش موتور محرک در زندگی او را داشته باشد. وقتی جوانی به این همه لطف و محبت و کرامت امام زمان (علیه السلام) پی ببرد، درصدد بر می آید که قلب و درونش را با او پیوند دهد و همیشه به یاد او باشد.البته این چنین اثر و نقشی منحصر در ارتباط فیزیکی و حضوری نیست و همه انسان ها می توانند با مطالعه ویژگیها ،صفات، خصال و سیره ی آنحضرت از ایشان الگو برداری کرده و خود را به ایشان نزدیک کنند مطمئناً وسعت وجودی معصوم (علیه السلام) آن قدر زیاد است که در هر زمان و مکانی که با او ارتباط قلبی برقرار شود او نیز به ما توجه می کند. همانطور که در زیارات مختلف به این موضوع اشاره شده است. «گواهی می دهم که تو کلام مرا می شنوی و شاهد موقعیت من هستی». (بحارالانوار، ج 97، ص 375، باب 5، حدیث 9.« أشد أنک تسمع کلامی و تشهد مقامی») به همین دلیل ما مکلف به دیدن و با جسم به حضور آن حضرت رسیدن نیستیم هر چند دیدار آن امام معصوم خود سعادت بزرگی است ،اما اگر این سعادت نصیب کسی نشد نشان از عدم توجه و عنایت آن حضرت ندارد.
پینوشتها:
1. مجله حوزه، شماره 71-70، ص 97.
2. همان، ص 75.
3. بحار الانوار، ج 51، ص360.
4 . همان ،ج52، ص 140 .
5 . همان، ج 52، ص 135 .
6 . صافى گلپایگانى منتخب الاثر،ص 629
7 . شیخ عباس قمى منتهىالامال ج 2 ، ص 863
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
حقوق و مراحم امام زمان نسبت به ما
حقوق آن بزرگوار بر ما بسیار و الطاف و مراحمش بیرون از شمار است، بلکه همچون دریای خروشان و موّاجی است که غوّاصی در آن نتوانم کرد، ولی به مقدار کف دستی از آن برمیگیریم و در پی تقرّب درگاهش ره میپوییم.
حق وجود و هستی
خداوند به برکت وجود آن حضرتعلیه السلام تو و هر موجودی را آفرید و اگر او نبود هیچ کس نبود، بلکه اگر او نبود نه زمین وجود مییافت و نه فلک، بر این معنی روایاتی دلالت دارد از جمله:
از توقیعات شریفه آن حضرت در کتاب الاحتجاج آمده است که فرمود: «وَنَحْنُ صَنائِعِ رَبِّنا وَالخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا...» (الاحتجاج: 284:2)
البته معنی این سخن بر دو وجه وارد است: یکی همان است که در توقیع دیگری در همان کتاب آمده: جماعتی از شیعیان اختلاف کردند در اینکه آیا خداوند، آفرینش و روزی دادن مخلوق را به ائمهعلیهم السلام واگذار کرده؟ پس عدّهای گفتند: این محال است، زیرا که اجسام را کسی جز خدای نمیتواند خلق کند. ولی عدّهای دیگر گفتند: خداوند قدرت خلق را به ائمهعلیهم السلام واگذار نموده است و آنان را آفریده و روزی بخشیدهاند و در این مسأله اختلاف شدیدی بین آنها درگرفت، تا اینکه از طرف امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشریف - توقیع آمد که: خداوند تعالی خود اجسام را آفریده و روزیها را تقسیم کرد، زیرا که نه جسم است و نه در جسمی حلول کرده، هیچ چیز مثل او نیست و او است شنوای بینا، و امّا امامان؛ از خداوند تعالی درخواست میکنند و او میآفریند و او روزی میدهد به خاطر اجابت درخواست آنها و تعظیم حقّ ایشان. (الاحتجاج: 278:2).
حاصل این وجه اینکه: امام زمان و پدران بزرگوارشعلیهم السلام واسطه هستند در رساندن فیضهای الهی به سایر مخلوقات و به همین معنی در دعای ندبه اشاره شده که: کجاست آن وسیلهای که فیوضات آسمان را به اهل زمین میرساند. البته نسبت دادن فعل به سبب و واسطه در لغت و عرف بسیار است.
وجه دوم اینکه: مقصود از آفرینش تمام آنچه خداوند متعال آفریده، آن حضرت و پدران طاهرینش میباشند، یعنی اینها علّتغایی آفرینش هستند و آنچه هست به خاطر اینها آفریده شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «از بركت وجود او (یعنى حجت و نماینده الهى) مردم روزى مىخورند و به خاطر هستى او آسمان و زمین برپاست».(بحار، ج23، ص19)
حق بقاء در دنیا
باید توجه داشته باشی که اگر امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - نبود، یک ساعت هم زنده نمیماندی و بلکه هیچ چیز در این دنیا برقرار نمیبود، دلیل بر این معنی روایتی است که ثقة الاسلام کلینی در کافی به سند صحیحی از حسن بن علی الوشّاء آورده است که گفت: از حضرت ابوالحسن امام رضا علیه السلام پرسیدم که: آیا زمین به غیر امام باقی میماند؟ فرمود: نه. گفتم: اینطور روایت کردهاند که در حالی زمین [بدون امام] باقی بماند که خداوند بر بندگان خشم گرفته باشد؟ فرمود: خیر، باقی نماند، در این صورت درهم فرو ریزد. (اصول کافی: 179:1).
در بینش اسلامى، امام، جان جهان است و جهان به وجود او بستگى دارد. امام قلب عالم وجود، و «واسطه فیض» بین عالم و آفریدگار عالم است و از این جهت حضور و غیبت او تفاوتى ندارد. و اگر او - ولو به صورت ناشناس - در جهان نباشد، جهان هستى در هم فرو مى ریزد. چنانكه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر أَمام لساخت»؛ (اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مى برد).( اصول کافی، ج 1، ص 179)
حق قرابت و خویشاوندی پیغمبر
در سوره حمعسق [شوری] آمده: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»؛ (سوره شوری: آیه 23) بگو که من از شما بر تبلیغ رسالت توقع مزدی ندارم جز اینکه در مورد خویشاوندانم مودّت ورزید. از حضرت ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که منظور از (القربی) در این آیه امامان هستند. (تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی: 121:2). و در حدیث ندای حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - هنگام ظهورش آمده است: و از شما میخواهم شما را به خدا و حقّ رسول خدا و حقّ خودم بر شما - که مرا بر شما حقّ قرابت و خویشاوندی پیغمبر هست -. (الغیبة، ابن ابی زینب، نعمانی: 149).
حق منعم بر متنعم و حق واسطه نعمت
در روایتی از پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله آمده که: هر آنکه نسبت به شما کار نیکی انجام داد، به او پاداش دهید، اگر نمیتوانستید برای او دعا کنید تا اطمینان یابید که کار نیک آن شخص را جبران کردهاید. و این دو حقّ برای مولایمان حضرت صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - جمع شده است، زیرا که تمام بهرهها و استفادههایی که به مردم میرسد به برکت وجود امام آن زمان است.
حق آقا و ارباب بر بنده
در زیارت جامعه آمده است: «وَالسَّادَةُ الوُلاةُ»؛ و سروران سرپرست. و در حدیثی از رسول اکرمصلی الله علیه و آله از طریق مخالفین وارد شده: ما فرزندان عبد المطلب سروران اهل بهشت هستیم؛ من و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدیعلیهم السلام. میگویم: بیان سیادت و آقایی امامانعلیهم السلام نسبت به ما، از آنچه گذشت ظاهر و ثابت میشود. و معنی سیادت آن بزرگواران اینکه: ایشان از خود ما در تمام امور اولی و شایستهتر هستند، چنانکه خداوند متعال فرموده: «اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالمُۆْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»؛ (سوره احزاب، آیه 6) پیامبر نسبت به مۆمنان از خودشان سزاوارتر است.
حق عالم بر متعلم
امام زمان و پدران طاهرینش راسخین در علم هستند، چنانکه در چند روایت از امام صادقعلیه السلام آمده، و نیز خداوند متعال دستور فرموده تا مردم هر چه میخواهند از خاندان وحی بپرسند که ایشان (اهل الذکر)اند که: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (سوره انبیاء، آیه 7) پس از اهل ذکر سۆال کنید اگر نمیدانید.
حق امام بر رعیت
در کافی به سند خود از ابوحمزه روایت کرده که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام پرسیدم که حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمود: حقّ او بر آنها این است که آنچه میگوید بشنوند و او را اطاعت کنند. (اصول کافی: 405:1). و در خطبهای که در روضه کافی از امیر المۆمنینعلیه السلام روایت شده، آمده است که: اما بعد، به تحقیق خداوند متعال برای من بر شما حقّی قرار داد به اینکه مرا ولیّ امر و سرپرست شما ساخته، و منزلتی که خداوند - عزّ ذکره - مرا در آن منزلت برتر از شما جای داده...؛ پس مهمترین چیزی که خداوند از آن حقوق فرض کرده حقّ والی و زمامدار بر رعیت است. (روضه کافی: 35).
و آن وقت چه گمراهند کسانی که حق امام را نادیده می گیرند و این بی حرمتی را به جایی می رسانند که حتی چنان از مخالفان ائمه اطهار یاد می کنند که امر را بر امثال خود مشتبه می سازند، و این گونه حقوق حضرت ولی عصر روحی لک الفداء را نادید می گیرند. از خداوند رحمن و رحیم و رب العالمین خواستاریم تا ظهور حجت و ولی خود را نزدیک سازد و ما را از یاران و انصار حضرت قرار دهد. امین یا رب العالیمن.
فرآوری: محمدی
بخش مهدویت تبیان
چه کسی بر بدن مطهر امام عصر نماز می خواند؟
طبق روایات امام حسین ـ علیه السلام ـ اولین كسی است كه پس از حیات حضرت حجت (عج) رجعت میكند و بعد از رحلت حضرت مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده میگیرد.
در این مقاله به بررسی برخی معجزات امام عصر (عج) و پاسخ یک سوال می پردازیم:
معجزات امام عصر (عج):
معجزات آن حضرت، دو دسته است:
الف) معجزاتى كه آن حضرت در دوران تولّد و كودكى و غیبت، انجام داده اند.
1- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل
از امام حسن عسكرى (علیه السلام) نقل شده كه به حكیمه (دختر امام جواد(علیه السلام)) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بیا; زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حكیمه پرسید: «چه اتفاقى؟». امام (علیه السلام) فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حكیمه پرسید: «از چه كسى؟». امام (علیه السلام) فرمود: «از نرجس.»
حكیمه مى گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى كه هیچ اثر حملى در او مشاهده نكردم.»
چنین معجزه اى، در مورد حضرت موسى (علیه السلام) هم بیان شده است. در مادر او، یوكابد، هیچ آثار حملى ظاهر نبود و تا روزى كه موسى (علیه السلام) به دنیا آمد، كسى نفهمید كه او حامله است.
2- قرآن خواندن در بدو تولّد
هنگامى كه امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسكرى (علیه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قرآن بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن كرد.
3- شفاى مریض لاعلاج
محمّد بن یوسف نقل مى كند، به مرضى دچار شدم كه پزشكان از علاج آن ناامید شدند. نامه اى به حضرت امام مهدى (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا كردم. ایشان در جواب نوشتند: «ألبسك الله العافیه; خداوند، بر تو لباس عافیّت بپوشاند.». مدّتى نگذشت كه شفا پیدا كردم و وقتى پزشكان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: «این شفا و عافیت، به یقین، از جانب خداوند بوده است.»
4- طلا شدن سنگریزه
یكى از اهالى مدائن مى گوید: به همراه رفیقم، به حج مى رفتیم. در نزدیكى موقف، فقیرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ دادیم.
سپس به سوى جوانى خوش سیما كه ردایى پوشیده بود رفت. او، سنگى از روى زمین برداشت و به فقیر داد. شخص فقیر، مدّت زیادى در حق او دعا مى كرد. در این هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقیر رفتیم و گفتیم: «واى بر تو! آیا براى گرفتن یك سنگ، این قدر دعا مى كنى؟» كه ناگهان در دست او سنگى از طلا دیدیم كه در حدود بیست مثقال مى شد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مكّه و مدینه سوال كردیم، گفتند: «چنین شخصى از علویان است و هر سال با پاى پیاده به حج مى آید.».
5- خبر دادن از غیب
از پسر مهزیار نقل شده كه در سفرى با كشتى همراه پدرم بودم و مال زیادى به همراه او بود. پدرم، دچار بیمارى سختى شد و گفت: « من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصیت كرد كه آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از این وصیّت تعجّب كردم، ولى مطمئن بودم كه پدرم بیهوده سخن نمى گوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسكرى (علیه السلام) به وصیّت عمل مى كنم والّا آن را صدقه مى دهم.»
مدّتى در عراق بودم تا این كه فرستاده اى از جانب امام زمان(عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى كردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را كه خودم هم نمى دانستم، بیان كرد و من هم مال را به او دادم.(الغیبة، شیخ طوسى، ص 282)
ب) معجزاتى كه امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.»(منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)
بنابراین، معجزات آن حضرت به دوره ى قبل از غیبت و غیبت، ختم نمى شود و به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.
یک سوال: آیا حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر جنازه امام زمان(عج) پس از شهادت نماز خواهند خواند؟
براساس روایاتی كه از ائمه ـ علیهم السّلام ـ وارد شده است امام معصوم ـ علیه السلام ـ ، را فقط امام غسل میدهد و بر جنازه او نماز میخواند امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: همانا فقط امام، امام را غسل میدهد.(اصول كافی، ج3 ص 384)
در خصوص انجام غسل و نماز بر بدن مطهر امام زمان(عج)، طبق روایات امام حسین ـ علیه السلام ـ اولین كسی است كه پس از حیات حضرت حجت (عج) رجعت میكند و بعد از رحلت حضرت مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده میگیرد. (بحارالانوار، ج 53، ص 13)
بنابراین قدر مسلّم آن است كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر جنازه حضرت مهدی(عج) نماز نمیخواند و تنها، حضرت عیسی از مشاوران آن حضرت بوده و در تمامی امور بر ایشان اقتدا مینماید.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
وجود امام زمان در عصر غیبت چه فایده ای دارد؟
یكى از پرسش هایى كه در مورد امام زمان(علیه السلام) مى شود این است كه چه آثار و فوایدى بر وجود امام و رهبرى كه در اختفا و غیبت به سر مى برد، مترتّب است؟ به عبارت دیگر، چرا امام(علیه السلام) سال ها قبل از ظهور، تولد یافته است و فایده وجود آن حضرت چیست؟ امامی که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج می کند، نه مشکلات جامعه را حل می نماید، نه پاسخ مخالفان را می دهد، نه امر به معروف و نهی از منکر می کند، نه از مظلومی حمایت می کند و نه حدود و احکام الهی را جاری می سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟
منافع وجودی امام غایب
به منظور پاسخ به سوالات طرح شده باید گفت: فواید امام غایب(علیه السلام) فقط منحصر به امور ظاهری و منافعی كه مربوط به ترقی و ترویج آیین اسلام در دوران ظهور میباشد، نیست؛ بلكه فواید باطنی كثیری نیز بر امام غایب مترتب است كه به مراتب، عظیمتر از فواید ظاهری است كه اكثر این منافع، عمومی است یعنی مسلمان و كافر، شیعه و سنی در آن سهیم هستند. چنانكه منافع آفتاب نیز عام است ولی برخی از آنها اختصاص به شیعیان دارد. به هر حال بیان این منافع، جذبه معنوی خاصی دارد كه خالی از لطف نیست.
1. امام غایب(علیه السلام) مایه آرامش اهل زمین
وجود امام معصوم در میان جامعه بشری از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت برای ساكنان زمین است:
الف) امنیت فكری و روحی: امام و حجت خدا براساس این كه مسۆلیت هدایت و ارشاد جامعه را بر عهده دارد، از مرزهای اعتقادی و فكری جامعه اسلامی نگهبانی میكند تا مورد هجوم افكار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست كه انحرافات فكری و عقیدتی كه موجب تزلزل روحی و فكری جامعه است، از بین رفته و امنیت فكری و روحی بهوجود میآید.
ب) احساس آرامش در سایه امام: وجود امام، نقطه اتكایی است برای بندگان خدا كه در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وی پناه برند و به عنوان پناهگاهی چارهساز و آرامبخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و كوشش خویش در راستای نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند.
2. وجود امام، منشأ خیر و بركت
بر حسب روایات و اخبار، وجود افراد مۆمن در بین مردم، منشأ خیر و بركت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیاری از بلاها از جامعه است، سلیمان از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) و آن حضرت از امام زین العابدین نقل مى كند كه حضرتش فرمودند: ما (اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)) پیشوایان امت اسلام، حجت هاى خدا بر جهانیان، آقاى اهل ایمان، پیشتواى روسفیدان و سرپرست مۆمنانیم. ما امان براى اهل زمین هستیم، همچنان كه ستارگان امان براى اهل آسمانند. ما كسانى هستیم كه خدا به واسطه ما آسمان را بر فراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاكت نجات بخشیده است. به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا منتشر مى شود و زمین بركاتش را بیرون مى آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو مى برد و هلاك مى كرد. سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالى نبوده و نخواهد بود; خواه حجتش در میان مردم آشكار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمى گردید».
3. امیدبخشی به مسلمین
ایمان و اعتقاد به امام غایب(علیه السلام) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان میگردد. این امیدواری از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را كه صد قافله دل همره اوست میكشد. هر چند او را در میان خود نمیبیند، اما خود را تنها و جدا از او نمیداند. باری، امام غایب(علیه السلام) همواره مراقب حال و وضع شیعیاناند و همین مسئله باعث میگردد كه پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، برای رسیدن به یك وضع مطلوب جهانی تلاش كرده و در انتظار آن منتظر به سر برند. چنانكه خود فرمودهاند:
ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم؛ پس تقوای الهی پیشه كنید و ما را یاری نمایید تا از فتنهای كه به شما رو میآورد، شما را نجات بخشیم.( احتجاج طبرسی، ج2، ص497)
آری، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سیل بنیانكن مادیت و محرومیت مستضعفین و توسعه استكبار، خیرخواهان بشریت را مضطرب كرده است؛ به طوری كه ممكن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید كنند. در این صورت تنها روزنه امیدی كه برای بشر مفتوح است و یگانه بارقه امیدی كه در این جهان ظلمتزده سوسو میزند، همان انتظار فرج و فرا رسیدن عصر درخشان حكومت توحید و نفوذ قوانین الهی است.
4. حفظ و نجات شیعیان از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان
در توقیعی كه از ناحیه مقدّس حضرت حجت برای شیخ مفید(ره) صادر گشته، آمده است:
ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم كه اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهكن مینمودند.(سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الكبری ص153)
سلامتی و نجات یافتن از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان توسط امام بر دو وجه است:
1. عافیت و سلامتی از همه خطرات دینیّه و دنیویّه؛
2. حاصل شدن سلامتی و نجات یافتن از بلایا و گرفتاریهای بسیار سخت و مشكلات عظیم در امر دین و دنیا.
مضافاً اینكه توسل به حضرت مهدی(علیه السلام)، دستگیری و امدادهای امام نیز، از دیگر بركات ایشان در دوران غیبت است، زیرا با توسل به ایشان ـ به عنوان نزدیكترین بندگان به خدا ـ میتوان اطمینان قلبی داشت كه خطرات، مشكلات و گرفتاریها برطرف میگردد.
فراوری: زهرا اجلال
بخش مهدویت تبیان
.: Weblog Themes By Pichak :.