داستان,داستانهای خواندنی,داستانهای جالب

چهار نفر بودند.


اسمشان اینها بود.


همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی.


کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.


سرانجام داستان این طوری شد هرکسی، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟

حالا ما جزء کدامش هستیم؟؟؟

منبع:بیتوته



تاريخ : یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:49 | نویسنده : محمدعارف |

حکایت اشک رایگان, داستان آموزنده, داستانهای جذاب, سرگرمی

یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد و شب‌ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می‌داد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی می‌میرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش می‌دهد.

گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب گفت: نان و غذا برای خوردن. گدا گفت: چرا به سگ نمی‌دهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟

عرب گفت: نان‌ها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هر چه بخواهد گریه می‌کنم. گدا گفت : خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل

 

منبع:داسانهای مثنوی معنوی



تاريخ : یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:47 | نویسنده : محمدعارف |

داستان آموزنده بادکنک من,داستان آموزنده,داستان

سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند. سخنران به سخن گفتن مشغول بود و ناگاه سکوت کرد و به هر یک از حاضرین بادکنکی داد و تقاضا کرد با ماژیک روی آن اسم خود را بنویسند. سخنران بادکنک‌ها را جمع کرد و در اطاقی دیگر نهاد. سپس از حاضرین خواست که به اطاق دیگر بروند و هر یک بادکنکی را که نامش روی آن بود بیابد. همه باید ظرف پنج دقیقه بادکنک خود را بیابند. همه دیوانه‌وار به جستجو پرداختند؛ یکدیگر را هُل می‌دادند؛ به یکدیگر برخورد می‌کردند و هرج و مرجی راه انداخته بودند که حد نداشت. مهلت به پایان رسید و هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد. بعد، از همه خواسته شد که هر یک بادکنکی را اتفاقی بردارد و آن را به کسی بدهد که نامش روی آن نوشته شده است. در کمتر از پنج دقیقه همه به بادکنک خود دست یافتند.


سخنران ادامه داده گفت: «همین اتّفاق در زندگی ما می‌افتد. همه دیوانه‌وار و سراسیمه در جستجوی سعادت خویش به این سوی و آن سوی چنگ می‌اندازیم و نمی‌دانیم سعادت ما در کجا واقع شده است. سعادت ما در سعادت و مسرّت دیگران است. به یک دست سعادت آنها را به آنها بدهید و سعادت خود را از دست دیگر بگیرید.»



تاريخ : یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:46 | نویسنده : محمدعارف |

در خیابان.... 

جلوی نامحرمان.... 

سر به زیر باش تا کامروا باشی....... 

 

امضا:تمامی شاعران



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:33 | نویسنده : محمدعارف |

هر دختری با مانتوی کوتاه...

موی بلند...

ناخن دراز...

واه واه واه....

تو کوچه ها پیدا بشه....

نه فلفلی،نه قلقلی،نه  مرغ زرد کاکلی...

هیچ کس باهاش رفیق نشه...

تا که حسابی خیت بشه...



تاريخ : یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, | 8:37 | نویسنده : محمدعارف |

از آنجایی که زن مسلمان در دین اسلامجایگاه خاص خودش را دارد. بسیاری از وظایف و رسالتها به او سپرده شده است. همچنین رسول الله(ص) بسیاری از رهنمودها و ارشادات خویش را به زنان اختصاص داد. در خطبه حجهالوداع خود در صحرای عرفات در مورد زنان سفارشهای لازم را فرموده که نشان می دهد در هر عصر و زمانی باید به زنان توجه و عنایت خاصی مبذول گردد و مخصوصاً در این زمان که به طور ویژه زن مسلمان مورد هجوم قرار گرفته است تا به هروسیله ممکن کرامت و عزتش سلب شودو از مکان و جایگاه اصلیش پایین افتد. بنابراین لازم است نسبت به این خطر بیدار بود و راه نجات را برای زن مسلمان روشن ساخت. امیدوارم این تحقیق کوچک چراغ راهنمایی برای این راه باشد. تحقیقی که تقدیم می گردد در مورد برداشتن موی ابرو و صورت از دیدگاه احادیث و اقوال علماء قدیم و جدید و همچنین از دیدگاه پزشکی است. امیدوارم مقبول درگاه حق تعالی باشد.

-قال ابن مسعود (رضی الله عنه):﴿ لعن الله الواشمات والمستوشمات، والنامصات والمتنصمات، والمتفلجات للحسن، المغیـّرات خلق الله! فبلغ ذلک امرأهً من بنی اسد یقال لها ام یعقوب-وکانت تقرأ القرآن – فأتته فقالت: ماحدیث بلغنی عنک؟ انک لعنت الواشمات والمستوشمات والمتفلجات للحسن المغیرات خلق الله. فقال عبدالله: وما لی لا ألعن من لعن رسول الله(ص) و هو فی کتاب الله؟ فقالت المرأه: لقد قرأت ما بین لوحی المصحف فما وجدته، فقال: لئن قرأتیه لقد وجدتیه. قال الله تعالی:﴿وما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا﴾سورهالحشر/۷

فقالت المرأه: فانی اوی شیئاً من هذا علی امرأتک الان. قال: اذهبی فانظری. فدخلت علی امرأه عبدالله فلم تر شیئا. فجاءت الیه فقالت: ما رأیت شیئا. فقال: اما لو کان ذلک لم نجامعها.﴾[۱]

ابن مسعود فرمود: خدا لعنت کند زنان سوزن زننده را، زنانی که می خواهند سوزن زده شوند(خال کوبی) و زنانی که از دیگران می خواهند ابروهایشان را اصلاح کند و زنانی که میان دندان هایشان را گشاد نموده، جهت زیبایی خلقت خدا را تغییر می دهند. این سخن به زنی از بنی اسد که به ام یعقوب



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, | 8:23 | نویسنده : محمدعارف |

آیت‌الله خامنه‌ای پس از تراشیدن مو و ریش، کتاب شرح اسم،صفحه ۷۲۸

و آن لحظه از راه رسید و در انباری سابق باز شد. آرایشگر یک گروهبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیده بود بعضی روحانیون هنگام تراشیدن ریش مقاومت کرده‌اند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومت ها بود.«مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می‌دانستم فایده‌ای ندارد. دست و پای من را می‌گیرند و بعد مقداری کتک می‌زنند و بعد آن کاری که نباید بشود… خواهد شد.»

نشست. منتظر بود دست آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او مماس کند ناگهان دید آن چه روی صورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمام نگرانی‌ها و انتظارهای موحش غیب‌شان زد. «این قدر خوشحال شده بودم… که بی‌اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن… تعجب می‌کردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می‌‍‌کنند و من این قدر خوشحالم… {تمام که شد} به او گفتم استاد این آینه را بده چانه‌ی خودم را چند سال است ندیده‌ام… خنده‌اش گرفت. آینه‌اش را داد. بنا کردم به صورتم نگاه کردن. دیدم بله؛ آدم مثل این که خودش را درست نمی‌شناسد.»

… هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه‌ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله‌ای که دور هم بود صدا بلند کرد: «آشیخ! ریش‌ات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدت‌ها بود چانه‌ام را ندیده بودم که دیدم… احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می‌خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم.»



تاريخ : یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, | 8:17 | نویسنده : محمدعارف |

داستان برخورد اخلاقی مرحوم سید مهدی قوام با روسپی و دزد
وبلاگ > مؤذن جامی، محمدهادی - مرحوم حجت الاسلام سید مهدی قوام از وعاظ و روحانیان اخلاقی دهه ۴۰ تهران است.
گفته اند روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت… این مرد اخلاقی باید سرمشق باشد، مرحوم آقای لطیقی برایم گفت که او برای تماس نیازی به تلفن نداشت و از درون قلب افراد آنها را صدا می زد و فرا می خواند . قصه خود او را در آینده می نویسم که چطور یک دختر ربوده شده را از قلعه ( همان شهرنو یا محله روسپیان تهران در زمان شاه) نجات داده بود و اینک ماجرایی تاثیر گذار از سید مهدی قوام :
 
چراغ‌های مسجد دسته ‏دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد. «آقا سید مهدی» که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش. جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش...
 
ــ آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل...
 
ــ دست شما درد نکند، بزرگوار!
 
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
 
ــ آقا سید، «حاج مرشد» شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن...
 
حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه...
 
* * *
 
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد. زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان... رنگ دیگری به خود گرفته بود.
 
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند...
 
* * *
 
ــ حاج مرشد!
 
ــ جانم آقا سید؟
 
ــ آنجا را می‌بینی؟ آن خانم...
 
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین: استغفرالله ربی و اتوب‌الیه...
 
سید انگار فکرش جای دیگری است...
 
ــ حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
 
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند: حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب... یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟ سبحان الله...
 
سید مکثی می‌کند.
 
ــ بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید.
 
 


ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:32 | نویسنده : محمدعارف |
یکی از محافظان مقام معظم رهبری (مدّظلّه) در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فوراً صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ (البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر! من و این دختر دوست هستیم.
 


ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:27 | نویسنده : محمدعارف |

شاید به نظرتان کمی عجیب بیاید، اما داشتن ریش و سبیل برای مردان مزایایی به همراه دارد. در این مقاله با پنج مورد از فواید آن آشنا شوید.

 

 

 


 

 

فایده ریش و سبیل برای سلامتی مردان

 

تحقیقات جدید نشان می دهد که بر خلاف باورهای شایع و نادرست، داشتن محاسن برای سلامتی مردان مفید است.

 

این تحقیقات که در حال حاضر به طور کامل نتایج آن اعلام نشده و نیازمند بررسی های بیشتر است، نشان می دهد که پوشیده شدن صورت مردان با مو و در حقیقت داشتن ریش و سبیل برای سلامتی آنها مفید است.

 

بر اساس تحقیقات اخیر دانشگاه کوئینزلند جنوبی که در مجله Radiation Protection Dosimetry  منتشر شده، این محاسن می تواند مردان را در مقابل آفتاب حفظ کند و از پوست آنها در مقابل صدمات نور خورشید و سرطان پوست محافظت کند.

 

دانشمندان دریافته اند بخشی از صورت که با ریش و سبیل پوشیده می شود، یک سوم کمتر در مقابل اشعه های ماورای بنفش نور خورشید قرار می گیرد.

 

1- سپر محافظی در مقابل نور خورشید است

پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند ریش و سبیل می‌توانند پوست مردان را 90 تا 95 درصد از آسیب‌های اشعه ماورای بنفش نور خورشید مصون نگه دارند. در نتیجه پیری پوست به تعویق می‌افتد و احتمال بروز سرطان پوست به حداقل می‌رسد.

 

به طور کلی مو‌ها حفاظ خوبی در مقابل خورشید هستند. بعضی از متخصصان اعتقاد دارند مو‌ها مانند فاکتورهای حفاظتی (SPF) عمل می‌کنند.

 

هر قدر موهای صورت بلندتر و متراکم تر بوده و ضخامت بیشتری داشته باشند، فاکتور حفاظتی شان قوی‌تر است.

مردانی که مبتلا به آسم هستند و بیماری آنها با آلودگی و گردوخاک تحریک می شود، می توانند با داشتن محاسن صورت به ویژه یک سبیل پرپشت علائم آسم خود را کاهش دهد

 

 

یک نظریه این است که موهای ضخیم و فردار نور خورشید را می شکنند. نور در خطوط مستقیم حرکت می کند، اما وقتی به موهای فردار و مجعد می رسد امواج نور شکسته می شود، بنابراین نور به سختی به پوست می رسد.

 

 

آسیب ناشی از نور خورشید وقتی رخ می دهد که نور خورشید به سطح پوست صورت می تابد، بنابراین رشد موهای صورت مردان به حفظ چانه و گردن هم کمک می کند.

 

مردانی که موهای صورتشان نازک است، می توانند از یک کرم ضد آفتاب که خیلی هم چرب نباشد استفاده کنند.

 

2- علائم و سرعت پیری پوست را کم می کند

افرادی که خنده عمیقی دارند یا می‌خواهند پیری پوست اطراف لب‌ها را بپوشانند، بهتر است از ریش و سبیل کمک بگیرند.

موهای صورت می تواند پوست را در شرایط جوان و شاداب نگه دارد.

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:52 | نویسنده : محمدعارف |

#شــهادت 
نوعی؛ «مدیریت» است، 
آدم‌های معمولی؛ 
خیلی هم که موفق باشند؛ 
زندگی خود را؛ 
مدیریت می کنند؛ 
اما «شهدا»؛ 
مرگ خود را نیز؛ 
مدیریت میکنند. 
شهادت ؛ 
یعنی؛ «زندگی‌مان» را؛ 
کجا؛ «خرج کنیم»؛ 
که؛ «زندگی دیگران»؛ 
«معنی» پیدا کند...

 

 

 

 

توکل بر خدایت کن، کفایت میکند حتما 
اگر خالص شوی با او، صدایت میکند حتما 

اگر بیهوده رنجیدی، از این دنیای بی رحمی 
به درگاهش قناعت کن، عنایت میکند حتما 

دلت درمانده میمیرد، اگر غافل شوی از او 
به هر وقتی صدایش کن، حمایت میکند حتما 

 

 

 

 

 

 

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:28 | نویسنده : محمدعارف |

`、``、`ヽ`、ヽヽヽ、ヽ`ヽ``、ヽ``、ヽ`、ヽ、ヽ``、ヽ、、ヽ、``、ヽ、、ヽ、 ヽ、 、ヽ` 


ابرهای رحمت خدا(درماه رجب) 
24 ساعته... 
ثانیه به ثانیه... 
در حال باریدنند!!! 
لطفا هر گونه 
"چتر گناه" را 
از روی سر خود 
بردارید,تا دل و جانتان خیس باران لطف و رحمت الهی شود.



تاريخ : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:27 | نویسنده : محمدعارف |

خدایا...

تو می دانی چه می کشیم...

از یک سو باید شهید شویم تا آینده بماند....

و از دیگر سو باید بمانیم تا آینده شهید نشود.....

 

 

 

گریهگریهگریه*شادی روح همه شهدای اسلام صلواتگریهگریهگریهگریه



تاريخ : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:21 | نویسنده : محمدعارف |